جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مهاب: (تعداد کل: 3)
مهاب
[مَ] (ع ص) مکان مهاب؛ جای ترس و سهمگین. (منتهی الارب). جای ترسناک. (ناظم الاطباء).
مهاب
[مَ هاب ب] (ع اِ) جِ مَهَبّ. (منتهی الارب). وزیدن گاه ها : دانست که سیلابی عظیم است مگر از مهاب ریاح دولت نسیمی از عنایت حضرت عزت و جلالت بدمد. (جهانگشای جوینی). و رجوع به مَهَبّ شود.
مهاب
[مُ] (ع ص) مرد سهمگین و محترم. (ناظم الاطباء) : و من حمل معه قطعه من جلد جبهته [ من جلد جبهه الاسد ] کان محبوباً عند الناس مهاباً معظماً. (ابن البیطار). || هرچیز هولناک. (ناظم الاطباء).