جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه منصب: (تعداد کل: 6)

منصب

[مَ صِ / صَ](1) (ع اِ) جای بازگشت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جای برپا شدن. (غیاث) (آنندراج). جای مرتفع و جایی که در آن چیزی افراخته می کنند. (ناظم الاطباء). || اصل هر چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اصل. (اقرب الموارد). اصل مردم و جز او....

منصب

[مُ صَب ب] (ع ص) ریخته شده مانند آب. (ناظم الاطباء). ریخته. (یادداشت مرحوم دهخدا) : کوهی است که آن را قراقورم خوانند... و سی رودخانه آب از آن منصب است. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج1 ص39). رجوع به انصباب شود. || گرفتار عشق. || زمین نشیب دار. (ناظم الاطباء).

منصب

[مِ صَ] (ع اِ) دیگدان آهنی. (منتهی الارب). ابزاری آهنین که دیگ را بر آن نصب کنند. ج، مناصب. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). سه پایه. (یادداشت مرحوم دهخدا).

منصب

[مُ صِ] (ع ص) همّ منصب؛ اندوه رنج آور. (منتهی الارب). همّ و اندوه رنج آور. (ناظم الاطباء).

منصب

[مُ نَصْ صَ] (ع ص) ثغر منصب؛ دندان همواررسته. (منتهی الارب). دندانهای هموار و برابر رسته. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ثری منصب؛ خاک نمناک برهم نشسته. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).

منصب

[مُ صَ] (ع ص) مانده گردانیده شده و رنج رسیده و دردمندگشته. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به اِنصاب شود.
نوروزتان فرخنده باد

نوبهار است در آن کوش که خوش دل باشی

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.