جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مجاهد: (تعداد کل: 6)
مجاهد
[مُ هِ] (ع ص) کارزار کننده با دشمنان در راه خدا. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). به کافران کارزار کننده. (غیاث) (آنندراج). غازی. (محمودبن عمر). آن که جهاد کند. مقابل قاعد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مادام تا ... عنان مجاهدان ادیان در معرکهء ثغور بر اجیاد جیاد مرسل...
مجاهد
[مُ هِ] (اِخ) ابن جبرالقاری، مکنی به ابی الحجاج (متوفی به سال 104 ه . ق.) مولای عبدالله بن سائب، و بعضی گویند مولای قیس بن سائب مخزومی. از کبار تابعین بود. از ابن عباس و جابر و ابوهریره و ابوسعید خدری و دیگران استماع کرد و از عبدالله بن...
مجاهد
[مُ هِ] (اِخ) ابن سلیمان بن مرهف تمیمی معروف به خیاط (متوفی به سال 672 ه . ق.) از ادبای عوام در مصر بود. او را اشعار و ظرایف و اخباری است. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 837).
مجاهد
[مُ هِ] (اِخ) ابن عبدالله عامر، مکنی به ابوالجیش الموفق مولای عبدالرحمن قاصربن منصور محمد بن ابی عامر امیر اندلس است. اهل ادب و شجاعت و دوستدار علم بود. در قرطبه نشأت یافت و در شورش لشکریان به جزایری که در شرق اندلس بود یعنی دانیه(1) و منورقه رفت و...
مجاهد
[مُ هِ] (اِخ) ابن یوسف اولین از امرای دانیه(1) (408-436 ه . ق.). (از طبقات سلاطین اسلام ص23).
(1) - Denia.
(1) - Denia.
مجاهد
[مُ هِ] (اِخ) شیرکوه، از ایوبیان حمص است (متوفی به سال 581 ه . ق.). (از طبقات سلاطین اسلام ص 69).