جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه لبن: (تعداد کل: 14)
لبن
[لَ بَ] (ع اِ) شیر و آن اسم جنس است. ج، البان. (منتهی الارب). و هو مرکبه من مائیه و جبنیه و دسومه :
چگونه جدری جدری کجا ز پستانش
هنوز هیچ لبی بوی ناگرفته لبن.منجیک.
جهان دختر خواجگی را همی
بدو داد چون باز کرد از لبن.فرخی.
وان گل سوسن مانندهء جامی ز لبن
ریخته...
چگونه جدری جدری کجا ز پستانش
هنوز هیچ لبی بوی ناگرفته لبن.منجیک.
جهان دختر خواجگی را همی
بدو داد چون باز کرد از لبن.فرخی.
وان گل سوسن مانندهء جامی ز لبن
ریخته...
لبن
[لَ بَ] (اِ) سیماب. جیوه (در اصطلاح کیمیاگران). (برهان ذیل کلمهء آبک). و رجوع به سیماب شود.
لبن
[لَ بَ] (ع اِ) درد گردن از بالش. (منتهی الارب). آنکه گردنش درد کند از بالش. (مهذب الاسماء).
لبن
[لَ بَ] (ع مص) درد کردن گردن از بالش. (منتهی الارب). درد گردن خاستن از بالش. (تاج المصادر). || شیرناک شدن میش. (منتهی الارب). بسیار شیر شدن. (تاج المصادر).
لبن
[لَ بَ] (اِخ) کوهی است از کوههای هذیل به تهامه. یاقوت گوید: ...کذا نقلناه عن بعض اهل العلم و الصحیح ماذکره الحفصی: لبن من ارض الیمامه و لم یکن ذوالرمه یعرف جبال هذیل و هو واد فیه نخل لبنی عبیدبن ثعلبه. قال ذوالرمه:
حتی اذا وجفت بهمی لوی لبن.
یصف حمیراً اجتزاءت...
حتی اذا وجفت بهمی لوی لبن.
یصف حمیراً اجتزاءت...
لبن
[لَ] (ع مص) شیر خورانیدن. (منتهی الارب). شیر دادن. (زوزنی). || بر سینه زدن به عصا. (منتهی الارب). با چوب یا به سنگ به زدن کسی را. (زوزنی). به عصا یا به سنگ زدن. (تاج المصادر). || انداختن. (زوزنی) (منتخب اللغات).
لبن
[لَ بِ] (ع اِ) خشت. خشت خام. واحد آن لبنه است. (مهذب الاسماء). لِبن. لِبِن. لبن القمیص؛ خشتک پیراهن. (منتهی الارب). || (ص) شیرنوشنده. || دوست دارندهء شیر. (منتهی الارب).
لبن
[لِ] (ع اِ) خشت خام. لَبِن. لِبِن. (منتهی الارب).
لبن
[لِ] (اِخ) جایی است از حدود حرم (؟) به راه یمن. (منتهی الارب).
لبن
[لِ بِ] (ع اِ) خشت خام. لِبن. لَبِن (منتهی الارب).
لبن
[لِ] (ع ص، اِ) جِ لبون. (منتهی الارب).
لبن
[لُ] (ع ص، اِ) جِ لبون. (منتهی الارب).
لبن
[لُ] (اِخ) نام کوهی است. (منتهی الارب). نام کوهی است، در شعر مسلم بن معبد:
جلاد، مثل جندل لبن فیها
خبور مثل ماخشف الحساء.
ابیوردی گوید پشتهء سرخی است در بلاد بنی عمروبن کلاب بالای حلقوم و حربه. اصمعی گوید: لبن اعلی و لبن اسفل در بلاد هذیل واقع و آندو را لبنان...
جلاد، مثل جندل لبن فیها
خبور مثل ماخشف الحساء.
ابیوردی گوید پشتهء سرخی است در بلاد بنی عمروبن کلاب بالای حلقوم و حربه. اصمعی گوید: لبن اعلی و لبن اسفل در بلاد هذیل واقع و آندو را لبنان...
لبن
[لُ] (اِخ) یوم لبن؛ نام یکی از جنگهای عرب است. (معجم البلدان).