جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه فیق: (تعداد کل: 4)
فیق
[فَ] (ع اِ) آواز ماکیان. || (مص) مردن و جان دادن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
فیق
(ع ص) بلندقامت مضطرب خلقت. || مرد درازبالا. || (اِخ) کوهی محیط بر دنیا. (منتهی الارب). رجوع به قاف شود.
فیق
[یَ] (ع اِ) جِ فیقه. (منتهی الارب). رجوع به فیقه شود.
فیق
(اِخ) شهری است به شام میان دمشق طبریه و عقبهء داود که به غور اردن سرازیر میشود. (معجم البلدان).