جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه فاریاب: (تعداد کل: 6)
فاریاب
[فارْ] (اِ مرکب) بمعنی فاراب است. (برهان). رجوع به فاراب، باریاب، پاریاب، باراب و فاریاو شود.
فاریاب
[فارْ] (اِخ) ولایتی یا شهری باشد از ترکستان. (برهان). نویسندهء برهان فاریاب را با فاراب خلط کرده است. یاقوت نویسد: شهری است مشهور به خراسان از توابع گوزگانان نزدیک بلخ بر کرانهء غربی جیحون که آن را به اماله فیریاب نوشته اند. از این شهر تا طالقان سه منزل و...
فاریاب
[فارْ] (اِخ) دهی از دهستان بوشگان بخش خورموج شهرستان بوشهر که در 54 هزارگزی شمال خورموج و در شمال کوه خورموج واقع است. دامنه ای گرمسیر، مالاریایی و دارای 690 تن سکنه است. آب آنجا از چاه و قنات تأمین میشود. محصول عمدهء آن غلات، خرما، تنباکو و شغل اهالی...
فاریاب
[فارْ] (اِخ) دهی از دهستان حومهء بخش بستک شهرستان لار که در 18 هزارگزی جنوب باختری بستک و جنوب رود کوهج واقع است. جلگه ای گرمسیر، مالاریایی و سکنهء آن 415 تن است. آب آنجا از قنات و چاه تأمین میشود. محصول عمدهء آن غلات، خرما، پیاز و شغل اهالی...
فاریاب
[فارْ] (اِخ) دهی از دهستان وراوی بخش کنگان شهرستان بوشهر که در 98 هزارگزی جنوب خاوری کنگان و کنار راه فرعی لار به گله دار واقع است. جلگه ای گرمسیر، مالاریایی و دارای 200 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول عمدهء آن غلات و کنجد و...