جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه عشیق: (تعداد کل: 2)
عشیق
[عَ] (ع ص، اِ) عشق ورزنده و عاشق. (فرهنگ فارسی معین). گویند: فلان عشیق و هی عشیقته؛ یعنی نسبت بهم عشق میورزند. (از منتهی الارب) :
ورنه باشد آن تو بنگر این فریق
بر غم و رنجند مفتون و عشیق.مولوی.
مولعیم اندر سخنهای دقیق
بر گرهها باز کردن ما عشیق.مولوی.
چه محل دارد به پیش...
ورنه باشد آن تو بنگر این فریق
بر غم و رنجند مفتون و عشیق.مولوی.
مولعیم اندر سخنهای دقیق
بر گرهها باز کردن ما عشیق.مولوی.
چه محل دارد به پیش...
عشیق
[عِشْ شی] (ع ص) بسیار عشق آرنده. (منتهی الارب). کثیرالعشق. (اقرب الموارد).