جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه عروق: (تعداد کل: 3)
عروق
[عُ] (ع مص) در زمین رفتن. (تاج المصادر) (از ناظم الاطباء): عرق فی الارض؛ در زمین رفت. (از اقرب الموارد). عَرق. رجوع به عَرْق شود.
عروق
[عُ] (ع اِ) جِ عِرق. رگهای بدن. (غیاث اللغات). جمع عِرق است و شامل عروق بدن و شجر هر دو است. (از مخزن الادویه). رگهای بدن یعنی ورید و شریان. (ناظم الاطباء) :
پس فرشته وْ دیو کشته عرضه دار
بهر تحریک عروق اختیار.مولوی.
من به هر شهری رگی دارم نهان
بر عروقم بسته...
پس فرشته وْ دیو کشته عرضه دار
بهر تحریک عروق اختیار.مولوی.
من به هر شهری رگی دارم نهان
بر عروقم بسته...