جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه عروق: (تعداد کل: 3)

عروق

[عُ] (ع مص) در زمین رفتن. (تاج المصادر) (از ناظم الاطباء): عرق فی الارض؛ در زمین رفت. (از اقرب الموارد). عَرق. رجوع به عَرْق شود.

عروق

[عُ] (ع اِ) جِ عِرق. رگهای بدن. (غیاث اللغات). جمع عِرق است و شامل عروق بدن و شجر هر دو است. (از مخزن الادویه). رگهای بدن یعنی ورید و شریان. (ناظم الاطباء) :
پس فرشته وْ دیو کشته عرضه دار
بهر تحریک عروق اختیار.مولوی.
من به هر شهری رگی دارم نهان
بر عروقم بسته...

عروق

[عُ] (اِخ) تل ها و تپه هایی است سرخ رنگ در نزدیکی سجا، و سجا آبی است به نجد در دیار بنی کلاب. (از معجم البلدان) (از تاج العروس). ریگ توده های سرخ رنگ نزدیک سجا(1). (منتهی الارب).
(1) - در منتهی الارب «سخا» (با خاء) ضبط شده و ظاهراً اشتباه...
نوروزتان فرخنده باد

نوبهار است در آن کوش که خوش دل باشی

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.