جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه طوق: (تعداد کل: 3)
طوق
[طَ] (ع اِ) هرچه گِرد گیرد چیزی را. (منتهی الارب). هرچه مدور بوده و گرد چیزی برآمده باشد. (منتخب اللغات). || گردن بند. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). هرچه در گردن افکنند. (مهذب الاسماء). زیوری که گرد گردن برآرند. حلقهء زر و غیره که بدان گردن را زینت دهند. قلاده که...
طوق
[طَ] (اِخ) پدر مالک. دعبل در حق مالک بن طوق گوید :
الناس کلهم یسعی لحاجته
مابین ذی فرح منهم و مهموم
و مالک ظلّ مشغو بنسبته
یرُمّ منها خراباً غیر مرموم
یبنی بیوتاً خراباً لا انیس بها
مابین طوق الی عمروبن کلثوم.
(از عیون الاخبار ج2 ص197).
مالک بن طوق، صاحب رحبهء فرات که در زمان هارون...
الناس کلهم یسعی لحاجته
مابین ذی فرح منهم و مهموم
و مالک ظلّ مشغو بنسبته
یرُمّ منها خراباً غیر مرموم
یبنی بیوتاً خراباً لا انیس بها
مابین طوق الی عمروبن کلثوم.
(از عیون الاخبار ج2 ص197).
مالک بن طوق، صاحب رحبهء فرات که در زمان هارون...