جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه صانع: (تعداد کل: 2)
صانع
[نِ] (ع ص) نعت فاعلی از صنع. دست کار. (ربنجنی) (تفلیسی) (دهار). پیشه ور. جلذی. (منتهی الارب) :
پس مقدران را و صانعان را بیاورد و مالهای بسیار بذل کرد تا مصرفهای آب بساختند. (فارسنامهء ابن بلخی ص 151).
آفتابست کیمیاگر و بس
واصلی صانعی قوی تأثیر.خاقانی.
صانع زرین عمل، پیر صناعت علی
کز ید...
پس مقدران را و صانعان را بیاورد و مالهای بسیار بذل کرد تا مصرفهای آب بساختند. (فارسنامهء ابن بلخی ص 151).
آفتابست کیمیاگر و بس
واصلی صانعی قوی تأثیر.خاقانی.
صانع زرین عمل، پیر صناعت علی
کز ید...