جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه شاعر: (تعداد کل: 4)
شاعر
[عِ] (ع ص) داننده. (منتهی الارب). آگاه: شاعر بنفسه؛ آگاه از نفس خود. رجوع به مجموعهء دوم مصنفات شیخ اشراق ص 115 شود. || دریابنده. (منتهی الارب). || بهره مند از لطف طبع و رقت احساس و حدت ذهن. || قافیه گوی. (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی تهذیب عادل بن علی)....
شاعر
[عِ] (اِخ) جماعتی از علما که شعر گفته اند و شعرا که سماع حدیث کرده اند به این اسم مشهورند و از آنجمله اند ابوفراس همام بن غالب الفرزدق الشاعر التمیمی بصری که از ابن عمر و ابوهریره و دیگران روایت کرده و ابن ابی نجیح و مروان الاصفر و...
شاعر
[عِ] (ع اِ) نام هر یک از دو رگ که در دو ورک شاخ شاخ شوند و مجموع آن دو را شاعران گویند. (یادداشت مؤلف).
شاعر
[عِ] (اِخ) (الخوری) بطرس الماورنی اللبنانی. او راست: «فاکهه الالباب فی تاریخ الاحقاب». (معجم المطبوعات).