جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه سابق: (تعداد کل: 13)
سابق
[بِ] (ع ص) پیش پیشین پیشینه قبل قبلی گذشته درگذشته اوّل مقدّم جلو ضدّ لاحق ج، سابقون، سابقین، سبّاق : همی گوید بوالفضل هر چند این فصل از تاریخ مسبوق است بر آنچه بگذشت در ذکر لیکن در رتبه سابق است (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 89 ) هر روز...
سابق
[بِ] (اِخ) صحابی است محضر رسول اکرم (ص) را دریافت و بعد از رحلت آن حضرت در حمص ساکن گردید (قاموس الاعلام ترکی).
سابق
571 ) از اتابکان سلغری فارس است و رباط سابقی بیضا منسوب - [بِ] (اِخ) شوهر خواهر اتابک مظفرالدین زنگی بن مودود ( 557 بدوست در سال 557 هنگامی که سنقر نخستین فرمانروای سلغری در گذشت برادرش زنگی که منصب ولایت عهد داشت در شیراز نبود سابق باتفاق الب ارسلان...
سابق
[بِ] (اِخ) از غلامان و یاران ابراهیم امام عباسی بود رجوع به الوزراء و الکتاب جهشیاری ص 57 شود.
سابق
[بِ] (اِخ) ابن جعبر نبیرهء جعبر که درقلعهء شهر رقه بقطع طریق مشغول بود و ملکشاه سلجوقی او را منکوب کرد رجوع به نزهه القلوب ص 104 شود.
سابق
[بِ] (اِخ) ابن عبدالله وی از امام ابوحنیفه روایت دارد (الاصابه) (منتهی الارب) (شرح قاموس) ابن عبدالله برقی معروف به بربری است (تاج العروس).
سابق
[بِ] (اِخ) ابن محمود (رشیدالدوله) ابن نصربن صالح بن مرداس مکنی به ابوالفضائل هفتمین و آخرین تن از سلسلهء امرای آل مرداس حکام حلب( 1) است سابق یاشبیب بسال 468 بعد از آنکه ترکان برادرش جلال الدوله ابوالمظفر نصربن محمد را کشتند بحکمرانی حلب رسید و بامر او مسجد جامع...
سابق
[بِ] (اِخ) احمدبن محمد بن علی بن عبدالقادر عراقی حدادی دمشقی شافعی معروف به سابق، ادیبی است فاضل و شاعری ماهر، و است که کتاب اتقان سیوطی را تلخیص کرده و اشعار نغز بسیاری هم گفته و در سال 1161 ه ق در « مختصر الاتقان » مؤلف کتاب...
سابق
[بِ] (اِخ) ( البربری) از شاعران معاصر عمر بن عبدالعزیز خلیفهء اموی بود اشعار او متضمن مواعظ و حکم است او راست: و للموت تغذوا لوالدات سخالها کمالخراب الدهر تبنی المساکن رجوع به البیان والتبیین چ 1351 ه ق قاهره ج 1 ص 177 و سیرهء عمر بن عبدالعزیز...
سابق
[بِ] (اِخ) ( البلوی) شاعری است عرب، این بیت او راست: و داهن اذا ما خفت بوماً مسلطاً علیک، و لن یحتال من لایداهن رجوع به عقدالفرید ج 1 ص 162 شود.
سابق
[بِ] (اِخ) ( برلاس) از امرای تیموریان است رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 562 شود.
سابق
1119 ه ق) - [بِ] (اِخ) (ملاعلی ففی)( 1) از شاعران ایران و اصل او از مازندران است در دورهء اورنگ زیب عالمگیر ( 1068 از پادشاهان تیموری دهلی به هند رفت و در سلک ملازمان آن پادشاه درآمد یک مثنوی شامل غزوات اورنگ زیب بنظم در آورده است...
سابق
ویلیام بیل نقل میکند: میرزا یوسف بیک متخلص به سابق شاعری « تراجم احوال شرقیون » [بِ] (اِخ) مؤلف قاموس الاعلام از تذکرهء درویش سیرت بود و بسال 1098 ه ق درگذشت، برادر او از صاحب منصبان در بار اورنگ زیب عالمگیر بود (قاموس الاعلام ترکی).