جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ربک: (تعداد کل: 5)
ربک
[رَ] (ع مص) درآمیختن و نیکو ساختن اشکنه را (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) آمیختن و نیکو گردیدن ثرید (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد) آمیختن (مصادراللغه زوزنی ||) انداختن کسی را در گل و لای (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد ||) ربیکه ساختن (منتهی الارب) (مصادراللغه...
ربک
[رَ بِ] (ع ص) مرد سست حیله (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (آنندراج) مرد ضعیف حیله (از اقرب الموارد) بینوا (تاج المصادر بیهقی).
ربک
[رَ بَ] (ع مص) شوریده شدن و بر هم گردیدن کار (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ربک
[رُ بَ] (ع ص) مرد شوریده عقل در کار خود (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) و رجوع به رِبَکّ شود.
ربک
[رِ بَک ک] (ع ص) رُبَک مرد شوریده عقل در کار خود (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) و رجوع به ربک شود.