جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه ذرع: (تعداد کل: 5)

ذرع

[ذَ] (ع اِ) خُلق. سیرت. خو: هو واسع الذرع؛ ای واسع الخلق. او فراخ خوی است. || دِل. || قوت. || توان. تاب. توانائی. طاقت. ذراع. ضاق بالامر ذرعه؛ سست و ضعیف شد طاقت او و بمقصود نرسید یا از مکروهات نجات نیافت. و یقال، ابطرت فلاناً ذرعه؛ ای کلفته...

ذرع

[ذَ] (ع مص) به گز کردن. گز کردن و پیمودن جامه را به ذراع. به ارش پیمودن. (تاج المصادر بیهقی). || ذرع قیئی کسی را؛ غلبه کردن قیئی بر او و تاب نیاوردن بمنع آن. || غلبه کردن قیئی بر مردم. (تاج المصادر بیهقی). || ذرع بعیر؛ پای بر ذراع...

ذرع

[ذَ] (ع اِ) گز. ارش. رش. ساق دست. || ذرع، چون مطلق گویند معادل شانزده گز است یعنی یک متر و چهار صدم یک متر و در ذرع شاه یک متر و دوازده صدم یک متر است (و بیشتر در تبریز متداول است) و ذرع مقصر. مساوی یک متر و...

ذرع

[ذَ رِ] (ع ص) مرد سخت بدگوی. || مرد شباروزرونده. || مرد نیکوصحبت.

ذرع

[ذَ رَ] (ع اِ) طمع. اُمید. || گوسالهء دشتی. ج، ذِرعان. (مهذب الاسماء). || ماده شتری که صیاد در پس آن نهان شده بصید تیر افکند.
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.