جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه حیر: (تعداد کل: 5)
حیر
[حَ] (ع اِ) جای گرد آمدن آب. || جای مغاک که آب باران در آن گرد آید. (منتهی الارب) (آنندراج). || جای پست. (منتهی الارب). || بستان. || حَیرَه است در جمیع معانی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به حیره شود.
حیر
[حِ یَ / حَ یَ] (ع اِ) بسیار از مال و اهل. (منتهی الارب). الکثیر من المال و الاهل. (اقرب الموارد).
حیر
[حَیْ یِ] (ع اِ) ابر. (منتهی الارب). ابری که از باران ناشی و در آسمان سرگردان میشود. (از اقرب الموارد).
حیر
[حَ یَ] (ع مص) سرگشته شدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || حَیرَه است در جمیع معانی آن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به حیره شود.
حیر
[حَ] (اِخ) کربلا. (منتهی الارب). حایرالحسین.
- حیرالاوَزّ؛ حایرالحسین. (معجم البلدان ج3 ص203).
- حیرالاوَزّ؛ حایرالحسین. (معجم البلدان ج3 ص203).