جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه تنبک: (تعداد کل: 3)
تنبک
[تَمْ / تُمْ بَ] (اِ) جناغ زین اسب و دامنهء زین. (برهان) (ناظم الاطباء). جناغ زین. (فرهنگ رشیدی). || دریچهء زین. (شرفنامهء منیری). دریچهء زین اسب و طاق زین. (برهان). طنبک. (برهان). رجوع به تنبوک شود.
تنبک
[تُمْ بَ] (اِ) دهلکی باشد کوچک که بازیگران و مسخره ها دارند و در هنگام بازی و رقاصی بنوازند. (فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی). دهلی باشد دم دراز که از چوب و سفال سازند وبازیگران در زیر بغل گرفته بنوازند. (برهان) (از ناظم الاطباء). دهلی باشد درازدم که ازچوب و...
تنبک
[تَمْ بَ] (ع اِ) گیاهی چون تیغ و آن را بانارجیلا (غلیان) تدخین کنند و فارسی معرب است. (از المنجد). تنباکو. رجوع به تنباکو شود.