جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه افیق: (تعداد کل: 3)
افیق
[اَ] (ع ص، اِ) پوستی که دباغت او تمام نشده باشد. (آنندراج). پوست نیم پیراسته یا پوستی که آن را نادوخته یا ناشکافته دباغت دهند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). پوست ناتمام پیراسته. (مهذب الاسماء نسخهء خطی). || دلو بزرگ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
افیق
[اَ] (ع ص) در نهایت کرم یا علم شونده یا در غایت فصاحت و فضایل شونده. مؤنث: اَفیقه. (از منتهی الارب). کسی که در نهایت فصاحت و فضایل باشد. و کسی که در نهایت کرم و علم شود. (ناظم الاطباء). آفق. (منتهی الارب).