جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اشعری: (تعداد کل: 8)
اشعری
[اَ عَ] (ص نسبی) منسوب به اشعر. رجوع به اشعر شود. || منسوب به فرقهء اشاعره. رجوع به اشاعره شود.
اشعری
[اَ عَ] (اِخ) ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن اشعری شود.
اشعری
[اَ عَ] (اِخ) ابوجعفر احمدبن عیسی بن عبدالله بن سعدبن مالک بن احوص بن مالک اشعری. از فرزندان جماهربن اشعر بود که در قم میزیست و از بزرگان علمای رجال و فقه بشمار میرفت و بر همهء دانشمندان مقدم بود. سلطان قم در امور آن شهر از رای وی استمداد...
اشعری
[اَ عَ] (اِخ) ابوجعفر محمد بن احمدبن یحیی بن عمران. از علمای شیعه بود. او راست: کتاب الجامع. کتاب النوادر. کتاب ما نزل من القرآن فی الحسین بن علی (ع). (ابن الندیم). و صاحب ریحانه الادب نیای وی عمران را فرزند عبدالله بن سعدبن مالک اشعری دانسته و او را...
اشعری
[اَ عَ] (اِخ) ابوالقاسم سعدبن عبدالله بن ابی خلف اشعری قمی. از اعیان و وجوه شیعه و معروف به شیخ الطایفه با امام عسکری (ع) معاصر بود و به حضور آن حضرت نائل آمد. محمد بن احمد اشعری و احمدبن محمد خالد برقی متوفی بسال 274 یا 280 ه ....
اشعری
[اَ عَ] (اِخ) ابوموسی. رجوع به ابوموسی اشعری شود.
اشعری
[اَ عَ] (اِخ) بلال بن سعدبن تمیم سکونی اشعری. از تابعین شام بود و از پدرش روایت دارد و او را صحبتی است. اوزاعی و عمروبن شراحیل از او روایت کرده اند... مردم شام به کلام او همان عنایت داشتند که اهالی عراق به کلام حسن بصری. وی در عصر...
اشعری
[اَ عَ] (اِخ) تمیم بن اوس اشعری. از محدثان بود. از عبدالله بن بشر روایت کرد و مردم شام از وی روایت دارند. وی بروزگار خلافت هشام بن عبدالملک درگذشت. نسبت او به قبیلهء اشعر است. (از انساب سمعانی برگ 39 الف).