جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه اسماعیل: (تعداد کل: 583)

اسماعیل

[اِ] (اِخ) اسمعیل نیز رسم الخطی است از آن. جوالیقی گوید: و قالوا: «سراویل» و «اسماعیل» و اصلهما «شروال» و «اِشماویل» و ذلک لقرب السین من الشین فی الهَمْس». (المعرب چ احمد محمد شاکر ص7). و نیز گوید: اسماءُ الانبیاء صلوات اللهعلیهم کلها اعجمیه نحو «ابرهیم» و«اسماعیل». (ایضاً ص13). و...

اسماعیل

[اِ] (اِخ) نام انگشتری زمردین مشهور. رجوع باسماعیلی شود.

اسماعیل

[اِ] (اِخ) عاملی در موصل از دست ممالیک بحریهء مصریه. (کتاب النقود ص129).

اسماعیل

[اِ] (اِخ) یکی از نبیرگان سلطان محمود غزنوی که در قلعهء دهک محبوس شد. (تاریخ گزیده چ لندن ج1 ص403).

اسماعیل

[اِ] (اِخ) نام مردی صاحب مذهب اباحت که در دین وی نرهء اسب پرستیدندی و اسماعیلی بدو منسوب است (؟). (شرفنامهء منیری) (مؤیدالفضلاء).

اسماعیل

[اِ] (اِخ) ششمین از نظامشاهیان (در احمدنگر) که از 997 تا 999 ه . ق. حکومت داشت. (طبقات سلاطین اسلام لین پول ص290).

اسماعیل

[اِ] (اِخ) صاحب عیون الاخبار بوسایطی از او، و وی بوسایطی از رسول (ص) روایت کرده: «یحمل هذا العلم من کلّ خلف عدوله (؟) ینفون عنه تحریف الغالین و انتحال المبطلین، و تأویل الجاهلین». (عیون الانباء ج5 ص119).

اسماعیل

[اِ] (اِخ) نام پدر شهاب الدّین ادیب صابر ترمذی است. رجوع به ادیب صابر شود.

اسماعیل

[اِ] (اِخ) یکی از ملوک بنی احمر که در کشور اندلس فرمانروایی داشتند. پس از گذشته شدن پدر، برادر وی محمد بحکومت رسید و زمام مَهامّ بدست حاجب او رضوان افتاد. پدرزن اسماعیل ابویحیی رضوان را بکشت و اسماعیل را بتخت حکمرانی نشانید. برادر او محمد بنزد ابوسالم مرینی فرار...

اسماعیل

[اِ] (اِخ) موضعی بمغرب دریاچهء ارمیه.

اسماعیل

[اِ] (اِخ) اصل آن اسمئیل و بمعنی اژدهاست. شهریست در خطهء بسارابیا، در انتهای جنوب غربی روسیه، در 190هزارگزی جنوب کیشه نیف، بساحل شمالی ترین امتداد دانوب در 45 درجه و 20 دقیقه و 8 ثانیهء عرض شمالی و 26 درجه و 30 دقیقه و 1 ثانیهء طول شرقی. این...

اسماعیل

[اِ] (اِخ) نام منصور بالله و ظافر بالله دو خلیفهء فاطمی است. (از قاموس الاعلام ترکی). رجوع بمنصور بالله و ظافر بالله شود.

اسماعیل

[اِ] (اِخ) ابن آدم بن عبدالله بن سعد اشعری. نجاشی در رجال خود گوید: از وجوه قمیان و ثقت بود. او راست کتابی، و آنرا علی بن احمد از محمد بن حسن بوسایطی از او روایت کند. شرح حال وی در قسمت اول خلاصه الاقوال و رجال ابن داود و...

اسماعیل

[اِ] (اِخ) ابن ابان. نجاشی کتاب «المؤمن والکافر» او را روایت کرده است. شیخ طوسی در کتاب رجال، اسماعیل بن ابان حناط را در شمارهء اصحاب صادق (ع) آورده، و در کتاب فهرست دو تن بنام اسماعیل بن ابان با دو طریق روایت مختلف یاد کرده است. و اسماعیل بن...

اسماعیل

[اِ] (اِخ) ابن ابان غنوی. امام بیهقی بوسایطی از او و او بوسایطی از رسول اکرم (ص) روایت کرده که آن حضرت فرمود: لاتسبّوا الدّنیا فنعم مطیه المؤمن هی، علیها یبلغ الخیر و بها ینجو من الشر. (تاریخ بیهق چ بهمنیار ص168).

اسماعیل

[اِ] (اِخ) ابن ابان لاحقی. وی برادر محمد بن ابان لاحقی است. (عیون الاخبار چ مصر جزء 1 ص42 و جزء 7 ص108).

اسماعیل

[اِ] (اِخ) ابن ابان وراق. در مختصر ذهبی گوید: وی از مسعر و دیگران روایت کند و بخاری و ابوحاتم از او روایت کنند. وی بسال 216 ه . ق. وفات یافت. ابن حجر او را ملقب به اودی و مکنی به ابن اسحاق یا ابن ابراهیم دانسته گوید: تشیع...

اسماعیل

[اِ] (اِخ) ابن ابراهیم. در کافی باب الدعاء للاخوان روایتی از محمد بن سلیمان از این اسماعیل و او از جعفربن محمد بن تمیمی از حسین بن علوان از ابوعبدالله آورده است. (تنقیح المقال ج1 ص127).

اسماعیل

[اِ] (اِخ) ابن ابراهیم. محدث است. رجوع بنقودالعربیه و علم النمیات چ قاهره 1939م. ص16 شود.

اسماعیل

[اِ] (اِخ) ابن ابراهیم بن بزه. در ایضاح الاشتباه علامه «بَزه»، در برخی نسخ نجاشی «بَزّ»، بی هاء و بقول شهید ثانی «بَزّه» و بقول ابن داود «بُرّه» با راء. شیخ طوسی در رجال خود او را در شمار اصحاب صادق (ع) آورده گوید: قصیر کوفی است. نجاشی نیز او...

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.