جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اسرع: (تعداد کل: 2)
اسرع
[اَ رَ] (ع ن تف) نعت تفضیلی از سرعت. شتاب تر. بشتاب تر. زودتر. تندتر. تیزتر. چالاک تر. سریع تر. ازرع : و هو اسرع الحاسبین. (قرآن 6/62). علی اسرع الحال.
- امثال: اسرع غدرهً من الذئب؛ قال فیه بعض الشعراء:
و کنت کذئب السوء اذ قال مرهً
لعمروسه و الذئب غرثان مرمل
أَ...
- امثال: اسرع غدرهً من الذئب؛ قال فیه بعض الشعراء:
و کنت کذئب السوء اذ قال مرهً
لعمروسه و الذئب غرثان مرمل
أَ...
اسرع
[اَ رَ] (اِ) مؤلف مؤید الفضلاء گوید: در نسخهء طب بمعنی خون سیاوشان که هندش هیرادو کهی و رنگپت و بزبان اهل اردو، خون خرابا نامند.