جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه احوال: (تعداد کل: 3)

احوال

[اَحْ] (ع اِ) جِ حَول و حال و حویل.

احوال

[اِحْ] (ع اِ) جِ حال. چیزها که آدمی بر آن است . حالات. اوضاع. حالات و کیفیات مزاج بیماری و تندرستی. || امور و اعمال و کردار و کار و بار. || سرگذشت و سرانجام. حوادث. ماجراها. کیفیات :
بشد فاش احوال شاه جهان
به پیش مهان و به پیش کهان.فردوسی.
خداوند را...

احوال

[اِحْ] (ع مص) احال الله الحولَ؛ تمام کرد خدا سال را. || مسلمان شدن. || محال گفتن. || خداوند شتران نازاینده گردیدن با گشن یافتن. || بحال دیگر شدن. || بجای دیگر شدن. احوال حول؛ گشتن سال بر... رسیدن سال را. یکساله شدن. || احوال شی ء؛ سال گشت شدن...
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.