جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اجنبی: (تعداد کل: 1)
اجنبی
[اَ نَ بی ی] (ع ص نسبی) بیگانه. (دستور). غریب :
چون ز من مهتر آمد اجنبئی
خیره اکنون زنخ چه جنبانم.مسعودسعد.
اشتر میان ما اجنبی است. (کلیله و دمنه). در این مقام این شتر اجنبی است. (کلیله و دمنه).
|| نافرمان. || (اصطلاح فقه) شخصی غیر متعاهدین . ج، اجانب.
چون ز من مهتر آمد اجنبئی
خیره اکنون زنخ چه جنبانم.مسعودسعد.
اشتر میان ما اجنبی است. (کلیله و دمنه). در این مقام این شتر اجنبی است. (کلیله و دمنه).
|| نافرمان. || (اصطلاح فقه) شخصی غیر متعاهدین . ج، اجانب.
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.