جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه عاصم: (تعداد کل: 13)
عاصم
[صِ] (ع ص) بازدارنده. (غیاث اللغات). منع کننده. (از اقرب الموارد). نگاه دارنده. (غیاث اللغات) (آنندراج). حفظ کننده. (از اقرب الموارد) :
گفت من رفتم بر آن کوه بلند
عاصم است آن که مرا از هر گزند.مولوی.
گفت من رفتم بر آن کوه بلند
عاصم است آن که مرا از هر گزند.مولوی.
عاصم
[صِ] (اِخ) شهری است در جنوب یهودا و بعد از تقسیم اول به سبط یهودا داده شد. (قاموس کتاب مقدس).
عاصم
[صِ] (اِخ) موضعی است به بلاد هذیل. (معجم البلدان) (منتهی الارب).
عاصم
[صِ] (اِخ) نام دو وادی است از وادیهای عقیق. (منتهی الارب).
عاصم
[صِ] (اِخ) ابن ایوب، مکنی به ابوبکر. نحوی. وی یکی از علماء و لغویان بود و او را آثاری است از جمله: شرح معلقات و شرح دیوان امرؤالقیس. وی به سال 164 ه . ق. درگذشت. (از الاعلام زرکلی).
عاصم
[صِ] (اِخ) ابن بهدله الکوفی الاسدی. کنیهء او ابوبکر و یکی از قراء سبعه بود و به سال 128 ه . ق. درگذشت. او شاگرد ابوعبدالرحمان السلمی و زراربن حبیش بود. (الاعلام زرکلی).
عاصم
[صِ] (اِخ) ابن ثابت. تابعی است. (منتهی الارب).
عاصم
[صِ] (اِخ) ابن خلیفه بن معفل الضبی. یکی از سواران عرب جاهلی و از شعرای مخضرمین بود. وی اسلام را درک کرد و در بصره ساکن بود و به سال 30 ه . ق. درگذشت. (از الاعلام زرکلی).
عاصم
[صِ] (اِخ) ابن سلیمان الاحول البصری. یکی از محدثان و معتمدان بصره بود. وی در کوفه عمل حسبه و در مدائن منصب قضا داشت و به سال 142 ه . ق. درگذشت. (الاعلام زرکلی).
عاصم
[صِ] (اِخ) ابن عدی عجلانی. از بزرگان بنی عجلان و از صحابه بود و حضرت رسول خلافت خویش را در مدینه به وی داد. او به سال 45 ه . ق. درگذشت. (الاعلام زرکلی). و رجوع به امتاع الاسماع ج 1 ص 94، 447، 481 شود.
عاصم
[صِ] (اِخ) ابن علی بن عاصم بن صهیب التیمی. یکی از حافظان حدیث و از ثقات بود. وی مردم را حدیث میکرد و در مجلس او هزار تن حاضر میشد و به سال 221 ه . ق. درگذشت. (از الاعلام زرکلی).
عاصم
[صِ] (اِخ) ابن عمر بن الخطاب القرشی العدوی. جد عمر بن عبدالعزیز و از شعراست. و به سال 70 ه . ق. درگذشت. (از الاعلام زرکلی). و رجوع به امتاع الاسماع ج 1 ص 298 شود.
عاصم
[صِ] (اِخ) ابن عمیرالسعدی. وی از شجاعان عرب است که شاهد وقایع ماوراءالنهر با نصربن سیار بود و به سال 131 ه . ق. در نهاوند کشته شد. (از الاعلام زرکلی).