جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه برافراختن: (تعداد کل: 1)
برافراختن
[بَ اَ تَ] (مص مرکب) نصب کردن. انتصاب. برافراشتن. بلند کردن. || برکشیدن. (یادداشت مؤلف). || بزرگ شدن. بالیدن. نمو کردن :
ز پستان آن گاو طاوس رنگ
برافراختی چون دلاورنهنگ.فردوسی.
ز پستان آن گاو طاوس رنگ
برافراختی چون دلاورنهنگ.فردوسی.