شلاق
[شَلْ لا] (ع اِ) زنبیل گدایان و مسکینان و سائلان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- شلاق درآوردن؛ گدایی کردن و سؤال نمودن. (ناظم الاطباء).
- || سخت رویی کردن در سؤال. || خریطهء کوچک. (ناظم الاطباء).
- شلاق درآوردن؛ گدایی کردن و سؤال نمودن. (ناظم الاطباء).
- || سخت رویی کردن در سؤال. || خریطهء کوچک. (ناظم الاطباء).