مصمم
[مُ صَمْ مِ] (ع ص) تصمیم گیرنده. رجوع به مصمَّم شود(1).
(1) - به معنی تصمیم کننده که معمو به فتح میم خوانند، چنانکه می گویند: مصمم شدم که این کار را انجام بدهم، به کسر میم یعنی به صیغهء اسم فاعل است. (نشریهء دانشکدهء ادبیات تبریز سال 2 شمارهء 1 ص26).
(1) - به معنی تصمیم کننده که معمو به فتح میم خوانند، چنانکه می گویند: مصمم شدم که این کار را انجام بدهم، به کسر میم یعنی به صیغهء اسم فاعل است. (نشریهء دانشکدهء ادبیات تبریز سال 2 شمارهء 1 ص26).