جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه عقیر: (تعداد کل: 4)
عقیر
[عَ] (ع ص) مرد که او را فرزند نشود. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نازاینده و ناامید. (غیاث اللغات). || خسته و مجروح. || ستور پی زده. (منتهی الارب). معقور. (اقرب الموارد). ج، عَقری. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || آنکه از ترس ناگهانی طاقت جنبش نباشد او را، یا سرگشته...
عقیر
[عِقْ قی] (ع اِ) گیاه که بدان تداوی نمایند، یا اصل داروها. || درخت. (منتهی الارب). ج، عَقاقیر. (ناظم الاطباء).
عقیر
[عَ] (اِخ) نام فلاتی است که در آن آبهای شوری است، و آن را عُقَیر نیز ضبط کرده اند. (از معجم البلدان).
عقیر
[عُ قَ] (اِخ) قریه ای است در ساحل دریا در کنار هجر. و نیز نخلی است در یمامه از آن بنی ذهل بن دئل. و نیز نخلی است از آن بنی عامربن حنیفه در یمامه. (از معجم البلدان) (از منتهی الارب).